از ثمرات توکل بر خدا
امام على سلام الله علیه
اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ نَجاةٌ مِن كُلِّ سُوءٍ، وحِرزٌ مِن كُلِّ عَدُوٍّ؛
توكّل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ ماندن از هر دشمنى است.
دانش نامۀ عقاید اسلامی: ح 6597
امام على سلام الله علیه
اَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللَّهِ نَجاةٌ مِن كُلِّ سُوءٍ، وحِرزٌ مِن كُلِّ عَدُوٍّ؛
توكّل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ ماندن از هر دشمنى است.
دانش نامۀ عقاید اسلامی: ح 6597
بسم الله الرحمن الرحیم
بانوان ایران رهبران نهضت اسلامی
نام بزرگ ملت ایران در عالم به رشد سیاسی ثبت شد. نام بزرگ قم در بین ملت ایران به رشد سیاسی و فعالیت و جانفشانی در تاریخ ثبت شد. نام بزرگ چهار مردان در فداکاری و جان نثاری در تاریخ عالم ثبت شد. نام بزرگ بانوان ایران ثبت شد. نام بزرگ بانوان قم ثبت شد. نام بزرگ بانوان چهار مردان ثبت شد. بانوان قم و بانوان چهار مردان پیشرو این نهضت اسلامی بودند، رشد سیاسی خودشان را اثبات کردند، نهضت را راهنمائی کردند. شما رهبران نهضت هستید، بانوان رهبر نهضت ما هستند، ما دنباله آنها هستیم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم. خداوند شما را برای اسلام حفظ کند.
هوشیار باشید، شیاطین در مخفی گاه ها توطئه می کنند
اسلام احتیاج به مردان و بانوان فداکار دارد. امروز احتیاج بیشتر است، امروز از قبل از پیروزی و رسیدن به اوج نهضت احتیاج به ملت ایران، احتیاج به وحدت کلمه، احتیاج به بانوان معظم، احتیاج به چهار مردان بیشتر است. امروز است که دست های جنایتکار و خیانتکار آنهائی که منافع خودشان را در خطر می بینند، دست های آنها در کار است که نگذارند این نهضت شکوفائی پیدا کند. امروز است که باید این خیانت ها را و این دستهای خائن را قطع کرد. امروز است که آنهائی که تفرقه افکنی می کنند و می خواهند با بهانه ها بین صفوف مسلمین جدائی بیندازند، دست آنها را باید قطع کرد. بانوان معظم ما باید قطع کنند دست خائنین را. مردان نیرومند ما باید قطع کنند دست خائنین را. روحانیین در هر جا که هستند با هوشیاری باید دست این خائنین را قطع کنند و حیله آنها را خنثی کنند.
آنهائی که به فرصت طلبی امروز در میدان آمدند، آنهائی که با این نهضت موافقت نداشتند، آنهائی که مسیرشان برخلاف این نهضت بود، برای فرصت طلبی به میدان آمدند، احزابی که اسمی از آنها نبود، گروه هائی که اسمی از آنها در این نهضت نبود امروز پیشقدم می خواهند بشوند. باید شما خانم ها، شما برادران شما خواهران بیدار باشید، باید ملت ایران بیدار باشد،نگذارید خون شهدای ما هدر برود، نگذارید خون جوانان ما پایمال شود، پایمال اغراض شخصیه، اغراض شخصیه را به دور بریزید. دست های خیانتکار، گروه های مختلف درست نکند، گروه های مختلف درست نکند، گروه های مختلف اسباب تفرقه می شود، رشد سیاسی نیست، در صدر مشروطیت هم با ایجاد گروه های مختلف نگذاشتند که مشروطه به ثمر خودش برسد، او را بر خلاف مسیر خودش راندند، امروز هم همان شیاطین، همان ها که مخالف با این نهضت بودند می خواهند نگذارند. مردم ایران بیدار باشید، مسلمین بیدار باشید اگر خدای نخواسته خللی واقع بشود در این صف فشرده مسلمین، در این صف فشرده ملت ایران، خطر در پیش است. تفرقه افکن ها را از بین خودتان بیرون کنید، ما نخواهیم گذاشت که این تفرقه افکن ها رشد کنند، آنها را در نطفه خفه می کنیم. آزادی غیر از توطئه است، آزادی، آزادی بیان است، هر چه می خواهند بگویند، توطئه نکنند، آدمکشی نکنند، این آدمکش ها و توطئه گرها را دفن خواهیم کرد.
برادران من بیدار باشید، هوشیار باشید، شیاطین در مخفی گاه ها توطئه می کنند و باید ما با هم یکصدا با هم به پیش برویم و این نهضت را و این جمهوری اسلامی را به ثمر برسانیم. خداوند به همه شما خواهران و برادران عزت، توفیق، عافیت، سعادت، عنایت فرماید. من از همه خصوصاً از این بانوان محترم که همیشه جانفشانی کردند و نهضت ما را به ثمر رساندند و می رسانند تشکر می کنم. خداوند همه شما را عزت و اسلام را عظمت عنایت فرماید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تاریخ : 58/02/05
1 - آيات سوره ضحى
بسم الله الرحمن الرحيم
والضحىَ واليل اذا سجىَ ما ودعك ربك وما قلىَ وللاءخرة خير لك من الاءولىَ و لسوف يعطيك ربك فترضىَ اءلم يجدك يتيما فئاوىَ ووجدك ظالا فهدىَ ووجدك عائلا فاءغنىَ فاءما اليتيم فلا تقهرَ واما اسائل فلا تنهرَ واما بنعمة ربك فحدثَ
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوگند به چاشتگاه (روز) # و به شب گاهى كه تيرگى افكند # فرو نگذاشت تو را پروردگارت و نه خشمگين شد # و همانا انجام بهتر است تو را از آغاز # و هر آينه به زودى مى دهد تو را پروردگارت تا خشنود شوى # آيا نيافت تو را يتيمى پس جاى داد # و يافت تو را راه گم كرده اى پس رهبرى كرد # و يافت گرانبارى (عيالمند) پس بى نياز كرد # اما يتيم را پس خشم نياور # و اما بينوا پس نران (نهيب نزن ) # و اما به نعمت پروردگار خويش پس زبان گشاى .
19 - 12 - آيات سوره انشراح
بسم الله الرحمن الرحيم
اءلم نشرح لك صدركَ ووضعنا عنك وزركَ الذى اءنقض ظهركَ ورفعنا لك ذكركَ فان مع العسر يسراَ ان مع العسر يسراَ فاذا فرغت فانصبَ والى ربك فارغبَ
به نام خداوند بخشنده مهربان
آيا فراخ نگردانيديم برايت سينه ات را # و نهاديم از تو يارت را # آن را كه بشكست پشت تو را # و بلند ساختيم برايت نامت (سخنت ) را # پس همانا با سختى گشايشى است # همانا با سختى گشايشى است # پس هرگاه كه فراغت يافتى به عبادت بكوش # و به سوى پروردگار خويش بگراى .
نزول آيه ((و لسوف يعطيك )) براى حضرت زهرا (عليها السلام ):
در تفسير الدرالمنثور جلال الدين سيوطى از جابربن عبدالله روايت مى كند و همچنين در تفسير كشف الاسرار آمده است كه : رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر فاطمه (عليها السلام ) وارد شد در حالى كه بر سر آن حضرت چادرى از پشم شتر بود و (او) با دست خويش (گندم يا جو) آسياب مى كرد و فرزندش را شير مى داد. چون رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) او را به اين حال ديد گريست و فرمود: دخترم عجله كن (به تحمل ) تلخى هاى دنيا به شيرينى آخرت . پس خداوند اين آيه را نازل كرد ((ولسوف يعطيك ربك فترضى )) به زودى خداوند به تو عطا كند تا تو را خشنود سازد.(4)
علامه طباطبايى (رحمة الله عليه ) بعد از نقل روايت فوق مى نويسد:
((احتمال دارد كه آيات سوره ابتدا نازل شده است و بعدا اين آيه تنها نازل شده باشد و به آن آيات ملحق شده باشد و احتمال دارد كه اين آيه دو مرتبه به صورت يك آيه تنها نازل شده باشد.))(5)
سوره ى ضحى و حضرت زهرا (عليها السلام ):
به نظر مى رسد اگر مجموعه ى سوره نيز يك بار نازل شده باشد اشاره به فضيلتى بس عظيم درباره ى حضرت زهرا (عليها السلام ) داشته باشد و مجموعه ى آيات قبل و بعد و حتى آيات سوره ى انشراح كه بعد از سوره ى ضحى است ، مى تواند در اين راستا باشد؛ زيرا آنچه از خود آيات سوره و از تفسير و تاريخ به دست مى آيد اين است كه مدتى وحى قطع شده بود و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) در انتظار نزول فرشته الهى بود و اين موضوع دستاويزى براى مشركين براى طعن به آن حضرت شد و چه بسا در ميان مسلمانان نيز كسانى بودند كه سخنان مشركين را تكرار مى كردند.
علل قطع وحى :
مفسرين علت هاى مختلفى را براى تاءخير وحى و نزول سوره ى ضحى ذكر كرده اند. شايد جامع ترين سخن ، كلام مرحوم امين الاسلام طبرسى (رحمه الله ) باشد كه مى گويد:
((ابن عباس گفت : رسال وحى از آن حضرت (صلى الله عليه و آله و سلم ) پانزده روز قطع شد مشركان گفتند كه خداى محمد او را رها و طرد كرده است . اگر (او پيامبر خدا بود و) امرش از خداى متعال بود پشت سر هم بر او وحى نازل مى شد. آنگاه اين سوره نازل شد.
و گفته شد كه مدت زمان حبس وحى 12 روز بود و مقاتل آمده كه مدت زمان حبس وحى 40 روز بود و مسلمانان گفتند: اى رسول خدا! چرا وحى بر شما نازل نمى شود؟ حضرت فرمود: چگونه وحى نازل شود در حالى كه دست هايتان را نظيف نمى كنيد و ناخن هاى خود را نمى گيريد؟!…
و گفته شده است كه چون يهود از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) درباره ى ذى القرنين و اصحاب كهف و روح پرسش كردند فرمود: به شما فردا خبر مى دهم (و پاسخ سوال هاى شما را فردا مى دهم ) ولى ان شاءالله نفرمود. سپس وحى براى مدتى قطع شد آن گاه دشمنان فرصت را براى سرزنش (پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم )) غنيمت شمردند و گفته شده كه حضرت سنگى در دست داشت آن را پرتاب كرد و از آنچه به او مى رسد شكوه كرد. پس دو يا سه شب وحى بر او نشد. پس ام جميل زن ابى لهب گفت : اى محمد شيطانت تو را ترك كرده و دو يا سه شب است كه تو را به خود نزديك نمى كند پس سوره نازل شد.(6)
نكته :
آنچه از مجموعه ى مطالب شاءن نزول سوره استفاده مى شود اين است كه قطع وحى به هر علتى باشد، بسيار بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) سنگين بود و دل حضرت به خاطر نيامدن جبرييل (عليه السلام ) و تزلزل مسلمانان و سرزنش دشمنان ، گرفته بود و خداوند براى تسلاى دل آن حضرت ضمن طرد سخنان بى جاى مشركان و دشمنان ، به آن حضرت وعده مى دهد كه به زودى به او چيزى را عطا خواهد فرمود كه نه تنها ناراحتى ها و نگرانى هايش مرتفع خواهد شد، بلكه رضايت آن حضرت را جذب خواهد كرد و براى آرام بخشى بيشتر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) نعمت هايى را كه به او از دوران طفوليت تا دوران بعثت مرحمت فرموده ، در بقيه ى سوره و در سوره ى انشراح بر مى شمارد و در شمارش نعمت ها و وعده به اعطاى چيزى كه موجب رضايت اوست ، پنج دستور نيز به او مى دهد.
عطيه ى خداوند به رسولش كه موجب رضايت اوست چيست ؟
در قرآن جمعا 13 مورد كلمه ى عطا با مشتقات آن به كار رفته است كه 8 مورد آن درباره ى عطاى الهى است و از اين 8 مورد 3 مورد آن به صورت فعل آمده است يكى فعل مضارع كه در سوره ضحى است و دو فعل ماضى . يكى در سوره ى طه (7) و ديگرى در سوره ى كوثر.(8)
به نظر مى رسد فرق بين هبه و عطا زياد است . ابن منظور در لسان العرب مى نويسد: ((العطاء للرجل السمع ))(9)، ((عطا بخششى است براى مردم كريم و دست و دلباز)).
مى توان گفت : عطا، بخششى است از فرد كريم و تا آن جايى كه طرف مقابل قابليت گرفتن دارد فرد كريم به او عطا مى كند. شاهد اين مطلب آيه ى 50 سوره ى طه مى باشد كه از قول حضرت موسى (عليه السلام ) نقل مى كند كه گفت : قال ربنا الذى اءعطى كل شى ء خلقه ثم هدى ، ((پروردگار ما آنى است كه به هر چيزى خلقت شايسته خويش را عطا فرمود آن گاه آن را هدايت كرد.))
عطيه رضايت بخش ، فاطمه ى زهرا (عليها السلام ) است :
گرچه در آيه از عطاى رضايت بخش نامى برده نشده است ولى مضامين و شاءن نزول آيات و اضافه ى كلمه ى ((ربك )) دلالت دارد كه انتظار و چشمداشت پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) اين بود كه سختى ها نتيجه دهد و رسالت او تا پايان خلقت انسان ها در قرون متمادى ادامه داشته باشد و در صحنه ى قيامت آن حضرت سرافراز باشد و نتيجه ى زحمات خويش را مشاهده كند و چيزى كه مى تواند جامع همه اين امور باشد، خير كثيرى است كه دين آن حضرت را در دنيا ابلاغ و حفظ كند و شفاعت كبرى در دست او باشد و در كنارش بالاترين بهره ى عواطف انسانى را از او ببرد. در روايات اين عطاى رضايت بخش به شفاعت تفسير شده است كه همان طور كه اين مطلب در مجمع و ساير تفاسير نظير برهان ، صافى ، الدرالمنثور، الميزان ، البيضاوى ، عدة الابرار و… در ذيل آيه آمده است .
ولى به نظر مى رسد اين اشاره به بخشى از آن عطاى بزرگ الهى است و چيزى كه قرة عين الرسول است و چشم او را روشن مى كند و دين رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به آن وسيله و از طريق او ابلاغ و حفظ مى شود و در روز قيامت ، امت آن حضرت از بركت شفاعت او به بهشت مى رسند، پاره ى تن او، روشن بخش چشم او، ميوه دلش حضرت ام ابيها صديقه كبرى ، شفيعه روز محشر، همسر ولايت و مادر امامت فاطمه زهرا سلام الله عليها و على ابيها و امها و بعلها و بنيهاست .
در حقيقت خداوند به وعده اى كه حبيبش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) داد، عمل كرد. نه اين كه در آخرت به آن عمل خواهد كرد و امت با شفاعت او نجات خواهند يافت ؛ بلكه خداوند با دادن كوثر فاطمى سلام الله عليها به اين وعده عمل كرد و به آن حضرت نيز خبر داد كه ما به وعده ى خود عمل كرديم و كوثر را به تو داديم تو هم به شكرانه اش نماز شكر بگذار و شتر قربانى كن كه بدگوى تو ((ابتر)) است . عالم سنى شيخ اسماعيل حقى بروسوى (آلوسى ) در تفسير روح المعانى درباره آيه ى شريفه ى ((ورفعنا لك ذكرك )) مى گويند: ((آن بدان جهت است كه خداوند نسلى به او داده است كه با گذشت زمان همچنان باقى هستند. بنگر چه قدر از اهل بيت كشته شدند باز جهان از آنان پر است .(10)
گذشته از اين كه سود شفاعت در صحنه محشر عمدتا متوجه امت است نه آن حضرت و در حقيقت اين امت هستند كه با چنين امتيازى راضى مى شوند.
دليل هاى ديگر:
بررسى نزول آيات سوره ى ضحى و سوره ى كوثر و زمان تولد حضرت صديقه ى كبرى - (سلام الله عليها) - و برخوردهاى پر معناى پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) با نور چشمش و ميوه ى دلش ، خود نشان بر حقانيت اين سخن است . طبق ترتيب نزول سور، سوره ى ضحى قبل از سوره ى كوثر نازل شده است و خداوند در سوره ى ضحى مى فرمايد: ولسوف يعطيك ربك فترضى حتما به زودى پروردگارت به تو عطايى مى كند كه تو راضى شوى و در سوره ى كوثر كه بعد از نزول چند سوره ى ديگر بر حضرت نازل مى شود مى فرمايد: بسم الله الرحمن الرحيم انا اعطيناك الكوثر قابل توجه است كه در هر دو آيه ، سخن از عطاى الهى است يك جا مى گويد: بخششى به تو مى كنيم كه رضايت بخش تو باشد و در جاى ديگر مى فرمايد: ما به تو كوثر داديم پس نماز شكر بگذار و شتر قربانى كن ؛ زيرا عطا بزرگ است و يك الحمدلله گفتن يا سجده شكر به جا آوردن و انفاق اجمالى و حتى كشتن گوسفند كافى نيست .
در پايان به علت آن اشاره مى كند و مى فرمايد ((ان شانئك هوالابتر))؛ زيرا تو با اين كوثر در دنيا و آخرت مستدام هستى .
جايگاه نزول سوره هاى ضحى ، انشراح و كوثر:
مرحوم امين الاسلام طبرسى در كتاب تفسيرش با سند خويش از ابن عباس نقل مى كند كه گفت :
((اولين چيزى كه در مكه نازل شد ((اقرء باسم ربك )) بود، پس سوره ى ((ن والقلم ))، بعد ((المزمل ))، بعد از آن ا((لمدثر))، سپس ((تبت ))، بعد ((اذا الشمس كورت ))، آن گاه ((سبح اسم ربك الاعلى ))، بعد از آن ((والليل اذا يغشى ))، سپس ((والفجر)) بعد ((والضحى ))، بعد ((الم نشرح ))، سپس ((والعصر))، بعد از آن ((والعاديات )) آن گاه ((انا اعطيناك الكوثر))، سپس ((الهيكم التكاثر)) و… بود… .))
همچنين وى از سعيدبن مسيب از على بن ابى طالب (عليه السلام ) روايت مى كند كه فرمود: ((از پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) از ثواب قرآن پرسيدم پس آن حضرت مرا به ترتيب نزول سوره هايى كه از آسمان نازل شده بود خبر داد پس اولين سوره نازل شده به مكه فاتحه الكتاب است پس اقرء باسم ربك ، سپس ن …. آن گاه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: ((همه سوره هاى قرآن 114 سوره و مجموع آيات آن 6236 آيه و همه حروف قرآن 321250 حرف است . در آموزش قرآن به جز سعادتمندان گرايشى ندارد و به جز اولياى خداى رحمن ديگرى تعهد قرائت آن را ندارند.))(11)
همچنين دكتر محمد حسين على الصغير از قول زركشى ترتيب نزول سوره ها را اين گونه نقل مى كند:
((اولين چيزى كه از قرآن در مكه نازل شد: ((اقرء باسم ربك ))، بعد ((ن والقلم ))، سپس ((يا ايها المزمل ))، ((يا ايها المدثر))، ((تبت يدا ابى لهب ))، ((اذا الشمس كورت ))، ((سبح اسم ربك الاعلى ))، ((واليل اذا يغشى ))، ((والفجر))، ((والضحى ))، ((الم نشرح ))، ((والعصر))، ((والعاديات ))، ((انا اعطيناك الكوثر))، سپس ((الهاكم التكاثر))… .(12)
در قرآن هاى چاپ مصر و بيروت نيز كه در اوايل سوره ها ترتيب نزول دارد ترتيب نزول را به گونه ذيل ذكر مى كنند: علق ، قلم ، مزمل ، مدثر، فاتحه مسد، تكوير، اعلى ، ليل ، فجر، ضحى ، شرح ، عصر، عاديات ، كوثر، تكاثر.
آنچه از مجموع بررسى ها به طور قطع به دست مى آيد اين كه سوره ى كوثر بعد از ضحى نازل شده است و مى تواند وعده خداوند به رسولش به وسيله سوره ى كوثر تحقق يافته باشد.
يك اشكال :
ممكن است گفته شود: در ادبيات عرب آمده كه حرف ((سين )) چون بر سر فعل مضارع در آيد به معناى آينده ى نزديك خواهد بود و ((سوف )) براى آينده دور و چون در سوره ى ضحى سوف به كار رفته معلوم مى شود اين عطاى الهى به رسولش (صلى الله عليه و آله و سلم ) مربوط به قيامت است ؛ زيرا قيامت آينده ى دور است . پس به مناسبت كلمه ى سوف ، آن عطايى كه خداوند به رسولش عطا مى كند در روز قيامت است و همان طور كه در روايات آمده شفاعت امت در صحنه ى محشر همان عطاى الهى به رسولش است كه موجب خشنودى اوست .
پاسخ
گرچه مطلبى كه در بالا ذكر شد مطلب صحيحى است ولى نبايد فراموش كرد كه قرآن تابع ادبيات عرب نيست و بايد مطالب دقيق و صحيح را از قرآن فراگرفت و ادبيات عرب و ساير نقطه نظرات را بر قرآن عرضه داشت ، آن گونه كه در روايات هم آمده است كه سخنان منسوب به اهل بيت (عليهم السلام ) را به قرآن عرضه كنيم .
به طور حتم در قرآن موادى يافت مى شود كه ((سوف )) به كار رفته و مراد از آن آينده ى نزديك است شاهد اين سخن داستان يوسف (عليه السلام ) در قرآن است . برادران يوسف چون به نزد يوسف رسيدند و يوسف را شناختند و شرمنده به نزد پدر بازگشتند به خطاى خود اقرار كردند و از پدر طلب عفو و استغفار كردند. پدر به آنان وعده داد كه برايشان استغفار مى كند در سوره ى يوسف مى خوانيم : قالوا ياءبانا استغفر لنا ذنوبنآ انا كنا خطئينَ قال : سوف اءستغفر لكم ربى انه هو الغفور الرحيمَ(13) ((گفتند اى پدر ما، آمرزش خواه براى گناهان ما، كه خطاكار بوديم # گفت به زودى آمرزش مى خواهم براى شما از پروردگار خود كه آمرزنده ى مهربان است .))
در روايت آمده است كه از حضرت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) سوال شد چرا حضرت يعقوب استغفار براى فرزندان را تاخير انداخت ؟ فرمود: ((تا سحر تاخير انداخت ؛ زيرا دعاى سحر مستجاب است .(14) بنابراين در قرآن كلمه ى ((سوف )) براى آينده ى نزديك به كار برده شده است .
چه چيزى جز وجود حضرت فاطمه ى زهرا (عليها السلام ) مى تواند سبب رضايترسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) شود؟
آيا چيزى جامع تر از دخت گرامى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) هست تا بتواند كوثر و قرة عين الرسول باشد و عطايى از طرف خدا باشد كه رضايت بخش آن حضرت باشد؟
در اين جا مناسب است پاره اى از ويژگى هاى حضرت ام ابيها فاطمه ى اطهر (عليها السلام ) آورده شود تا معلوم شود هديه ى خاص خداوند كه رضايت رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) را به همراه دارد و كوثر الهى براى آن حضرت است جز حضرت فاطمه ى زهرا (عليها السلام ) چيز ديگرى نمى تواند باشد.
1 - نورانيت و خلقت حضرت فاطمه (عليها السلام ):
جابر مى گويد به امام صادق (عليه السلام ) عرض كردم : چرا فاطمة الزهرا به زهرا ناميده شده است ؟ فرمود؛ زيرا خداوند عزوجل او را از نور عظمت خويش آفريد. پس چون او جلوه كرد آسمان ها و زمين به نورش روشن شدند و ديدگان ملائكه (از شدت نور) بسته شد آن گاه به سجده افتادند و گفتند: اى خدا و سرور ما اين چه نورى است ؟ پس خداوند به آنان وحى كرد، اين نور از نور من است و من آن را در آسمانم جاى دادم . از عظمت خويش او را آفريدم : او را از صلب پيامبرى از پيامبرانم كه بر همه ى پيامبران او را برترى داده ام ، خارج مى كنم … .(15)
2 - فاطمه (عليها السلام ) قلب رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) و پاره تن حضرت :
مجاهد مى گويد: رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) بيرون آمد در حالى كه دست فاطمه (عليها السلام ) را در دست داشت و فرمود: هر كس اين را مى شناسد كه مى شناسد و هر كس نمى شناسد (پس بداند) او فاطمه بنت محمد و پاره ى تن من و قلب من است كه بين دو پهلويم جاى دارد هر كس او را بيازارد مرا آزرده و هر كس مرا بيازارد خدا را آزرده است .(16)
مسلم در صحيح و ابى داود و ترمزى در سنن خويش روايت مى كنند كه پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) بر منبر فرمود: همانا دخترم (فاطمه ) پاره ى تن من است هر كه او را رنجور گرداند مرا رنجور كرده و هر كه او را بيازارد مرا آزرده است .(17)
3 - نسل رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) از اوست و بقايى دين از بركت آنان :
در ادامه ى حديث جابر از حضرت صادق (عليه السلام ) آمده است كه خداوند به ملائكه فرمود: ((و من از آن نور (فاطمه (عليها السلام )) بيرون مى آورم امامانى كه امر مرا به پا مى دارند و به حق من هدايتگر هستند و آنان را خليفه هاى خويش در زمين بعد از پايان وحيم قرار مى دهم .(18)
بخارى در صحيح خود از عايشه نقل مى كند كه گفت : ((به هيچ يك از همسران پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) رشك نبردم و حسادت نورزيدم مگر خديجه با اين كه او را نديدم . پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) زياد او را ياد مى كرد و چه بسيار گوسفند ذبح مى كند سپس آنها را قطعه قطعه مى كرد و براى دوستان خديجه مى فرستاد و چه بسا من به او مى گفتم : گويا در دنيا زنى جز خديجه نبوده است !!! پس او مى فرمود: همين طور است همين طور است و فرزند من از اوست !!))(19)
4 - شفاعت گهنكاران ، مهريه فاطمه (عليها السلام ):
چون پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام ) را به عقد اميرالمومنين (عليه السلام ) در آورد و مهريه او را درهمى كه از فروش زره ى حضرت على (عليه السلام ) به دست آمده بود قرار داد؛ حضرت زهرا (عليها السلام ) خطاب به پدرش رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) عرض كرد: اى رسول خدا! دختران مردم در ازدواج ، مهريه ى خويش را درهم قرار مى دهند. (اگر مهريه من هم درهم باشد) پس بين من و آنان چه فرقى است ؟ از شما مى خواهم كه درهم ها را بردارى (و من مهريه ام را مى بخشم ) و از خدا بخواهى كه مهريه ام شفاعت گهنكاران امت باشد.(20) جبرييل نازل شد و با خود پارچه اى از حرير آورد كه در آن نوشته شده بود ((خداوند مهر فاطمه (سلام الله عليها) را شفاعت گهنكاران قرار داد)) حضرت زهرا (سلام الله عليها) هنگام احتضار وصيت كرد آن پارچه را روى سينه اش در زير كفن بگذارد و فرمود: روز قيامت آن را به دست مى گيرم و از امت پدرم شفاعت مى كنم .(21)
4- تفسير الدارالمنشور، ج 6، ص 361 / كتاب كشف الاسرار وعدة الابرار، ج 10، ص 524 / مجمع البيان ، ج 10، ص 505.
5- تفسير الميزان ، ج 20، ص 446.
6- مجمع البيان ، ج 10، ص 504.
7- الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى ، سوره ى طه / 50.
8- انا اعطيناك الكوثر، سوره ى كوثر / 1.
9- لسان العرب ، ج 10، ص 196.
10- تفسير روح البيان ، ذيل سوره كوثر.
11- مجمع البيان ، ج 10، صص 406 - 405.
12- در اسات قرانيه (تاريخ القرآن )، صص 57 - 56.
13- سوره ى يوسف / 98 - 97.
14- الدرالمنشور، ج 3، ص 36.
15- بحار الانوار، جلد 43، ص 12.
16- بحار الانوار، جلد 43، ص 80.
17- سنن ترمزى ، ص 465، ح 3893 / صحيح مسلم ، ج 5، صص 2 و 9 / سنن ابى داود، ح 2، ص 188، ح 2017 و نيز بخارى در كتاب النكاح ، ج 2، ص 434 روايت مى كند: ((رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: فاطمة بضعة منى فمن اغضبها اغضبنى ، ((فاطمه پاره ى تن من است هر كس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است )).
18- بحار الانوار، جلد 43، ص 12.
19- صحيح بخارى ، ج 2 ص 444 با كمى تفاوت در سنن ترمزى ، ج 5، ص 468، ح 3901 / صحيح مسلم ، ج 4، صص 9 - 1888 آنچه از اين روايت و روايات ديگر به دست مى آيد رشك و حسادتى است كه عايشه نسبت به حضرت خديجه (عليها السلام ) داشت به گونه اى كه اين حسادت موجب مى شد كه داد بر سر فاطمه زهرا (عليها السلام ) بكشد و مادر آن حضرت را تحقير كند.
مرحوم علامه مجلسى در حياة القلوب روايت مى كند كه در حديث معتبر از حضرت امام صادق (عليه السلام ) منقول است كه روزى حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) داخل شد ديد كه عايشه بر روى حضرت فاطمه (عليها السلام ) فرياد مى كند و مى گويد: اى دختر خديجه ! تو را گمان اين است كه مادر تو را بر ما فضيلتى بوده است او را چه زيادتى بر ما هست ؟ او مانند يكى از ماها بود. پس چون فاطمه آن حضرت را ديد، گريست . حضرت فرمود كه چه چيز تو را به گريه آورده است اى دختر محمد؟ فاطمه گفت كه عايشه نام مادر مرا برد و او را به نقص و كمى مرتبه نسبت داد. پس حضرت رسول (صلى الله عليه و آله و سلم ) در خشم شد و گفت : بس كن اى حميرا كه خدا بركت مى دهد زنى را كه بسيار شوهر را دوست دارد و بسيار فرزند آورد و خديجه خدا او را رحمت كند از من ، طاهر مطهر را بهم رساند كه او عبدالله بود و قاسم را آورد و فاطمه و رقيه و زينب و ام كلثوم از او بهم رسيدند و خدا رحم تو را عقيم كرده است كه هيچ فرزند از تو بهم نمى رسد. حياة القلوب ، ج 2، ص 87.
اهل تسنن تا آن جا كه برايشان مقدور بود از حكايت هاى مربوط به رفتارهاى به عايشه را مخفى كرده اند و اين مقدار خود نشان دهنده بخل و كينه ديرينه عايشه نسبت به حضرت فاطمه و على و حسن و حسين (عليهم السلام ) است . تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل .
20- نهج الحياة ، ص 328، ح 213.
21- احقاق الحق ، ج 10، ص 367.
118 - 117 - آيات اصطفاء
ان الله اصطفى ءادم ونوحا وءال ابراهيم وءال عمران على العالمينَ ذرية بعضها من بعض والله سميع عليم (254)
((بى ترديد خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد # آنها فرزندان (دودمانى بودند كه پاكى و تقوا و فضيلت را) بعضى از بعضى ديگر (گرفته بودند) و خداوند شنوا و داناست .))
آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) آل ابراهيم (عليهم السلام ) هستند:
اگر خداوند به خاطر ابراهيم و عمران ، اهل و آل آنان را بر جهانيان برگزيده است ، پس اهل و آل پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) كه افضل خلق خداوند است بر همگان فضيلت دارند و آيه ى 34 ((ذرية بعضها من بعض )) مى تواند اشاره به آن باشد، گذشته از آن كه در قرائت اهل بيت (عليهم السلام ) بعد از آل عمران آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز آمده است .
مرحوم طبرسى در مجمع البيان مى فرمايد: در قرائت اهل بيت و آل محمد (عليه السلام ) على العالمين است . و همچنين فرموده اند: همانا آل ابراهيم همان آل محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) هستند كه اهل اويند و بايد كسانى را كه خداوند بر مى گزيند مطهر و معصوم و پاك و منزه از زشتى ها باشند؛ زيرا خداوند كسى را اختيار و انتخاب نمى كند مگر داراى چنين ويژگى باشد و بايد ظاهرش مانند باطنش در طهارت و عصمت باشد. بنابراين انتخاب خداوند از آل ابراهيم و آل عمران مربوط به كسانى است كه معصوم باشند خواه نبى باشد و خواه امام .(255)
فاطمه (عليها السلام ) محدثه است : 120 - 119 - آيات سخن ملائكه
واذ قالت الملائكة يا مريم ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك على نساء العلمينَ يا مريم اقنتى لربك واسجدى واركعى مع الركعين (256)
((آن گاه كه ملائكه گفتند: اى مريم بى شك خداوند تو را برگزيده و پاك ساخته و تو را بر زنان جهانيان برترى داده است # اى مريم براى خدايت قنوت كن و سجده كن و باركوع كنندگان ركوع كن .))
چند نكته :
1) در آيه ى 33 سوره ى آل عمران تصريح شده كه خداوند آل عمران را برگزيده و آنان مصطفاى خدايند و در آيه ى 42، درباره ى مريم كه دختر عمران است باز تصريح شده كه خداوند او را انتخاب كرد و به مريم يادآور مى شود كه به شكرانه آن ، قنوت و سجده و ركوع داشته باش .
2) در آيه ى 42 نه تنها ملائكه مريم را پاك معرفى مى كنند بلكه پاكى او را بين دو انتخاب واصطفاى الهى مى دانند. (ان الله اصطفاك وطهرك واصطفاك )
3) بعد از اين دو انتخاب و اصطفاى الهى است كه خداوند به مريم (عليها السلام )، عيسى را عطا مى كند و ملائكه او را مورد خطاب قرار مى دهند و بشارت به كلمه الهى ؛ يعنى عيسى (عليه السلام ) مى دهند همان طور كه در آيه ى 45 سوره ى فوق الذكر به آن تصريح دارد. (ان الله يبشرك ) بنابراين وجود عيسى (عليه السلام ) از بركت مادرى است .
4) اگر فضائل حضرت مريم و عيسى (عليه السلام ) از بركت عمران است بنابراين به جراءت مى توان گفت از بركت حضرت محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) تمام آن فضايل در حد اعلا براى حضرت فاطمه ى زهرا (عليها السلام ) و ائمه ى اطهار، عيساهاى حضرت زهرا (عليهم السلام ) خواهند بود و آل محمد (عليهم السلام ) از آن فضايل بهره مند خواهد بود.
5) اگر حضرت مريم (عليها السلام ) به مقامى مى رسد كه مى تواند مادر يك عيسى (عليه السلام ) باشد و عيسى از بركت چنين مادرى است ، پس مقام فاطمه ى زهرا (عليها السلام ) چقدر برتر از اوست كه مادر يازده عيسى مى گردد تا جايى كه آخرين آنان امام و مقتداى عيسى بن مريم (عليه السلام ) مى گردد!!!
برترى حضرت فاطمه (عليها السلام ) برتمام زنان
مرحوم فيض در تفسير خويش از كتاب علل روايت مى كند كه امام صادق (عليه السلام ) فرمود: ((فاطمه به نام محدثه ناميده شد؛ زيرا ملائكه مرتب از آسمان بر او هبوط و نزول مى كردند و آن گونه كه با مريم دختر عمران سخن مى گفتند با او نيز سخن مى گفتند كه كه يا فاطمة ان الله اصطفاك وطهرك … بى ترديد خداوند تو را برگزيده و پاك و مطهر ساخته و تو را بر زنان جهانيان برتى داده است اى فاطمه براى خدايت قنوت بگير و سجده كن و با ركوع كنندگان ركوع كن . پس او با آنان سخن مى گفت و آنان با او. تا شبى به آنان گفت : آيا مريم دختر عمران بر زنان جهانيان فضيلت و برترى داده نشده است ؟ آنان گفتند: مريم سرور زنان عالم خويش است و بى شك خداوند عزجلاله تو را سيده و سرور زنان عالمت و عالم او و سرور زنان اولين و آخرين قرار داده است .(257)
254- سوره ى آل عمران / 34 - 33.
255- مجمع البيان ، ج 2 - 1، ص 433.
256- سوره ى آل عمران / 43 - 42.
257- تفسير صافى ، ج 1، ص 262 / بحار الانوار، جلد 43، ص 78.