علت تأخیر ظهور چیست؟
مقدمه: در برخی روایات چنین نقل شده که تا زمین از ظلم و ستم و فساد پر نشود حضرت مهدی(عج) نمی آید. با مطالعه این روایات اولین اشکالی که به ذهن می آید آن است که آیا گروهی که خود را اهل حق می دانند و در ترویج حق و دین الهی تلاش می کنند و حتی در این مسیر جان خود را نیز ایثار می کنند عامل به تأخیر افتادن ظهور نیستند؟ اگر بخواهیم به ظهور و نزدیک تر شدن آن کمک کنیم باید به نشر بدیها تلاش کرد یا لااقل سکوت اختیار کرد تا هر چه سریعتر جامعه از این بدیها پر شود تا آنکه با آنها مبارزه کنیم؟ اگرچه روایات متعددی با این مضمون کلی آمده اند اما هیچ یک پر شدن جهان از ظلم و بدی را شرط ظهور ندانسته اند بلکه این ویژگیها مربوط به ظرف زمانی ظهور است نه شرط ظهور. برای شناخت تفاوت این دو به ادامه مطلب توجه کنید.
شرط ظهور میان آنچه وظیفه است و آنچه به طور قهری و طبیعی پیش می آید تفاوت اساسی وجود دارد: پر شدن زمین از ظلم و فساد، وضعیتی است که به طور اجبار و طبیعی در آن زمان رخ خواهد داد و احادیث در واقع بیان کننده وضعیت و جریان عمومی جامعه در زمان ظهور است. اما وظیفه ما، در آن زمان نیز در احادیث معلوم شده و آن چیزی نیست جز “انتظار فرج” که شخص منتظر باید صلاح و اصلاح پیشه کند و شرط ظهور که زمینه سازی برای پذیرش عدالت است را مهیا سازد. بنابراین وظیفه اصلاح خود و دیگران و تلاش در این زمینه، نه تنها ظهور را به تأخیر نمی اندازد بلکه زمینه تعجیل در ظهور را فراهم می سازد. در توقیعی که از امام زمان(عج) خطاب به شیخ مفید صادر شده چنین آماده است: “ما با تو، ای دوست مخلص که در راه ما با ظالمین به جهاد برخاسته ای و خداوند تو را به همان نصرتی یاری دهد که پیشینیان از دوستان صالح ما را یاری داد – عهد می بندیم که هر کسی از برادران دینی تو که تقوای پروردگارش را پیشه سازد و حقوقی که بر عهده اش هست را به مستحقانش برساند در آن فتنه ویرانگر و امتحانات تاریک گمراه کننده اش در امان باشد …. و اگر شیعیان ما – که خداوند توفیق طاعتش را به آن ها ارزانی کند – در وفای به عهدی که بر عهده شان است، همدل گردند، یُمن و برکت دیدار ما از آنها به تأخیر نخواهد افتاد و سعادت مشاهده ی ما، در حالی که به حق معرفت ما رسیده و صداقتشان نسبت به ما آشکار شده باشد، به سوی آن ها شتاب خواهد کرد. پس چیزی ما را از آن ها دور نمی دارد جز اموری از آنها که ما آن امور را ناپسند می داریم و انجامش را از جانب آن ها روا نمی شمریم.” وجود ظلم و ستم و تباهی در عصر غیبت و نزدیک به ظهور مهدی موعود از مسائلی است که مربوط به ظرف زمانی ظهور است نه شرط ظهور، انتظار فرج، اصلاح خود و جامعه و تلاش و مجاهدت برای پیشبرد اهداف اسلام، تقوا و همدلی شیعیان و عدالت خواهی است که زمینه ظهور را فراهم می کند و چنین شخصی را که منتظر واقعی است در صف یاران حضرت قرار می دهد دو نکته از این بیانات قابل فهم است: یکی آنکه علت اصلی تأخیر در ظهور، عدم همدلی و تقوای شیعیان است که زمینه های پذیرش عدالت وابسته به آن است، دوم تأیید و تقدیر تلاش شیخ مفید در راه اعتلای اسلام و اهداف آن است اگر این کار ظهور را به تأخیر می انداخت هیچگاه حضرت وی را مورد ستایش خویش قرار نمی داد. اگر در روایت سخن از ظلم و بدی در جامعه مطرح است همانطور که گفتیم مربوط به ظرف زمانی ظهور است نه شرط ظهور، برای روشن شدن مطلب به این مثال توجه کنید: شخصی به دوست خود می گوید: “روز جمعه به دیدار تو خواهم آمد” معنای این جمله یقیناً این نیست که دیدن به روز جمعه وابسته باشد به طوری اگر جمعه این دیدار صورت نگیرد کلاً دیدار منتفی است. پس معنای جمله این است ظرف دیدار روز جمعه است. و معنای اصلی و مورد نظر، خود دیدن است و ربطی به روز جمعه ندارد، تنها این اتفاق در آن روز رخ می دهد، همانطور که در هر روز دیگری نیز امکان پذیر است. اما اگر سخن از رفتن به نماز جمعه در روز جمعه باشد. منظور تنها ظرف زمانی نیست بلکه شرط هم در آن وجود دارد، یعنی اینطور نیست که اگر روز جمعه نتوانیم به نماز جمعه برویم روز دیگری بتوانیم برویم. براساس این مطالب ظرف زمانی ظهور در زمانی است که ظلم و ستم فراگیر شده باشد، اما شرط ظهور نیست بلکه شرط ظهور آن است که انسان های صالح و عدالت جویی در آن زمان باشند تا در آن قیام جهانی حضرت را یاری می کنند و در واقع این افراد زمینه سازان ظهور خواهند بود. شهید مطهری نیز در جواب این افراد چنین می گوید: این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود(عج) و این نوع انتظار فرج با موازین اسلامی و قرآن مطابقت ندارد. چرا که بر اساس آیات قرآن ظهور حضرت حلقه ای از حلقات مبارزه ی اهل حق و اهل باطل است که به پیروزی نهایی اهل حق منتهی می شود. تنها کسی از این سعادت بهره مند خواهد بود که در گروه اهل حق باشد. و قرآن نیز آن را به صالحان و متقین داده است. “و لقد کتبنا فی الذبور من بعد الذکرأن الارض یدثها عبادی الصالحون” (انبیاء /105) قطعاً در زبور پس از ذکر تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد و یا در سوره اعراف آیه 128 می فرماید: “أنّ الارض یرثها من یشاء من عباده و العاقبة للمتقین” زمین از آن خداست، آن را به هر کسی از بندگانش که بخواهد، می دهد و عاقبت از آن پرهیزکاران است. ظرف زمانی ظهور در زمانی است که ظلم و ستم فراگیر شده باشد، اما شرط ظهور نیست بلکه شرط ظهور آن است که انسان های صالح و عدالت جویی در آن زمان باشند تا در آن قیام جهانی حضرت را یاری می کنند و در واقع این افراد زمینه سازان ظهور خواهند بود روایتی از امام صادق علیه السلام به نقل از شیخ صدوق تکلیف خوبان و بدان را در عصر غیبت مشخص می کند و بر همه ی شبهات موجود در این زمینه خط بطلان می کشد و آن این است که: “امر ظهور تحقق نمی پذیرد دیگر اینکه هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد.” پس سخن از نبود سعید نیست و تنها وجود شقی نیست بلکه هر دو گروه و نزاع بین این دو و پیروزی گروه سعید مطرح است چرا که به محض ظهور افراد زبده و صالح و عدالت خواه خلق نمی شوند بلکه اینها باید حضور داشته و پرورش یابند و از نظر کیفیت ارزنده ترین اهل ایمان و در ردیف یاران سید الشهدا باشند. پیش بینی های موجود در روایات نیز این استدلال را تأیید می کند، زیرا در آستانه ظهور قیام های متعددی از سوی اهل حق صورت می گیرد مانند قیام یمانی البته طبیعی است که این جریان ها نیز بدون زمینه قبلی رخ نمی دهد بلکه با برنامه ریزی و در طول زمان به وقوع می پیوندد. همچنین در روایات سخن از دولت حقی است که تا قیام مهدی موعود(عج) ادامه خواهد یافت. از مجموع آیات و روایات چنین استنباط می شود که مبارزات حق و باطل تا قیام قائم(عج) ادامه خواهد داشت و در واقع ظهور آخرین حلقه مبارزه بین حق و باطل است. چکیده کلام …. وجود ظلم و ستم و تباهی در عصر غیبت و نزدیک به ظهور مهدی موعود از مسائلی است که مربوط به ظرف زمانی ظهور است نه شرط ظهور، انتظار فرج، اصلاح خود و جامعه و تلاش و مجاهدت برای پیشبرد اهداف اسلام، تقوا و همدلی شیعیان و عدالت خواهی است که زمینه ظهور را فراهم می کند و چنین شخصی را که منتظر واقعی است در صف یاران حضرت قرار می دهد.
منبع:
1- آیت الله صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص247-150
2- سید حسین حسینی، یاد محبوب، ص105-106
3- طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص325
4- آیت الله سید حسن شیرازی، کلمة الامام المهدی، ج1، ص198-200
5- شهید مطهری، قیام و انقلاب مهدی (عج)، ص62-68